نیلسون ماندیلا
دکتر حمیدالله مفید دکتر حمیدالله مفید

 

یادداشت هفته :

 

 

 

از یک نگاه دیگر

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

گز دیو دد ملولم وانسانم ارزوست

 

در باره نلسون ماندیلا رهبر فقید افریقایی جنوبی  که تازه  روز ۵ ماه دسمبر سال جاری  چشم از جهان بست ،دیدگاه های گوناگونی ارایه شده است ، سر خط یا سر  دبیره نزدیک به هزار ها تارنما ، روزنامه ، ماهنامه   ویببلاگ   ، برگه های فیسبوکی  وتویتر  در این مورد سفته وپرداخته اند ، مگر اینجا در باره یک بعد دیگر این شخصیت جهانی انسانیت وازادی پسندی پرداخته می شود . بعدی که اورا به مثابه انسان دگر اندیش و فرا  نژاد ، فراتبار  ووبدون ملیت نشان خواهد داد.

 ماندیلا که به خاطر  مبارزه با اپارتایید یا برتری جویی  نژادی سپید پوستان بر سیاه پوستان  بر خاست . وپس از آنکه به ماندیلای انسانگرا وفرانژادی وفرا قومی چهره گشتاند ، به ماندیلای ماندگار ومحبوب دلها مبدل شد.

ماندیلا در۲۶ میزان سال ۱۲۹۷ خورشیدی چشم گشود  ، او در اوضاعی زاده شد ، که برتری جویی های نژادی  سپید پوستان بر سیاه پوستان که زیادترین باشنده گان افریقای جنوبی را می ساختند ، به شدت ودهشت آن ادامه داشت .

ماندیلا در آغاز به خاطر شکستاندن آیین نامه های سختگیرانه رژیم اپارتاید به مثابه یک سیاه پوست  با تنفر علیه سپید پوستان  خیزش نمود  به خاطر این خیزش ۲۷ سال را در زندان گذرانید  ویک بخش پر جوش وخروش زنده گیش را  در آنجا سپری نمود . در زندان است ، که خروش جدیدی در  اندیشه اش به جلایش نشست ، آنجا پنداشت ، که من انسانم همانگونه که هیچ سپید پوستی بر سیاه پوستی برتری ندارد ، باید باورمند شد ، که هیچ سیاه پوستی نیز بر سپید پوستی برتری ندار ، اینجاست ، که او از نگاه کنت ونیچه فیلسوفان خرد اندیش  آلمان انسانگرا وانسان باور شد ، خودش این دیدگاهش را در نبیک یا کتاب « راه طولانی»  در برگه پایانی اش  چنین  بازتاب می دهد:

«وقتی از زندان بیرون آمدم؛ ماموریتم این بود که هم انسانهای دربند و ستمدیده را آزاد کنم و هم ستمگران را، برخی میگفتند چنین هدفی تحقق پیدا نمیکند. من معتقد بودم که ما در آغاز نخستین گام آزادی هستیم. بدون احترام به دیگران و آزادی دیگری به هدفمان نمیرسیم. ستمگر هم باید از ستم آزاد شود…. در همان روزهای سخت زندان که نومیدی میخواست ما را ویران کند؛ درخششی از انسانیت را در چشمان یکی از زندانبانها دیدم. شاید برای یک ثانیه! همان برای من کافی بود تا بدانم و مطمین شوم که باید راهمان را ادامه دهیم. شعله انسانیت در نهاد انسان ممکن است پوشیده بماند؛ اما روزی برافروخته خواهد شد

در این  هنگامه ودر همین فرصت است ، که ماندیلای غریونگر ، ماندیلای تروریست ، ماندیلای  جنگجو و‫، ماندیلای  ویرانگر به ماندیلای سنگینگر ، آرامش خواه ، صبور ، برده بار ، دگر پذیر  ودر یک کلام به ماندیلای انسان وانسانگرا  چهره می نمایاند ، اینجاست ، که او در دل ملیونها سیاه پوست وسپید پوست خانه می کنید وبه رهبر محبوب مردم مبدل می شود .

ماندیلا جدید یا ماندیلای خردورز وانساندوست ، به خاطر همین تغییر  وتحول نگاهش  در انتخابات سال ۱۹۹۴ ترسایی می رود و با پیروزی شگرفی به رقیب سپید پوستش  به حیث نخستین رییس جمهور سیاه پوست در افریقای جنوبی  به پیروزی می رسد‫. واز می سال ۱۹۹۴ تا جون سال ۱۹۹۹ رییس جمهور افریقای جنوبی می گردد .

ماندیلا که حالا  دیگر ماندیلای سراسر افریقا شده است ، کناره گیری می کند  و تا روزمرگش  رییس جمهور دلها ی  انسانها می شود‫.

ماندلا بهعنوان شخصیکه ۲۷ سال از زندگیاش را در زندانهای نظام آپارتاید سپری کرده بود، بدون شک احساس های   آسیبدیدهای داشت. او به خوبی دردها و رنجهای مردم آسیبدیده کشورش را درک میکرد و میدانست که خشم چه قدرتی میتواند به انسان برای پایداری و انتقام گرفتن بدهد. احساس حقارت، تبعیض، خشم ناشی از تهدید و ظلم میتواند به انسان توانی بیپایان برای انتقامگیری و مقاومت  بدهد.

 مگر  ماندلای پس از زندان توانست به رنج و خشمش غلبه کند، و حتا آن را به اشتیاقی انسان دوستانه و صلحطلبانه تبدیل کند. او به خوبی درک میکرد که همه مردم چنین توان و درکی را ندارند. او اهمیت دلجویی و التیام دردهای مردم آسیب دیده را درک کرد و پس از رسیدن به قدرت، دلجویی از آسیبدیدگان توسط سفیدپوستان را در اولویت کارهای خود قرار داد. اعتراف، عذرخواهی و دلجویی داوطلبانه توسط سفیدپوستان به نحوی که تنش و منازعه جدیدی بین سیاهان و سفیدپوستان ایجاد نکند به بهترین نحو ممکن در افریقا انجام شد.  

 

ماندیلا همین احساس وهمین درکش را  در فراکرد هایش بکا ربرد ، رییس جمهور پیشین را به حیث معاون خود برگزید ودادستان کل یا لوی سارنوال را که با او جفا کرده بود ، بجایش گذاشت ، از عقده وانتقام صرف نظر کرد‫.به آشتی انسانی روی آورد و این حس انسانیش را در همه بخش ها به نمایش گذاشت‫.

زمانی که آفریقای جنوبی میزبانی جام جهانی راگبی ۱۹۹۵ را بر عهده داشت، نلسون ماندلا اتباع غیر سفیدپوست آفریقای جنوبی را به حمایت از تیم اتحادیه ملی راگبی آفریقای جنوبی که پیش از آن مورد نفرت همگان بود دعوت کرد. پس از آنکه تیم اسپرینگبوک با پیروزی بر نیوزیلند به قهرمانی رسید، ماندلا با پوشیدن لباس اسپرینگبوک جام قهرمانی را به کاپیتان سفید پوست این تیم، فرانکو پینار اهدا کرد. این اقدام ماندلا گامی مهم در راستای برقراری آشتی میان سیاهان و سفیدپوستان آفریقای جنوبی محسوب شد.

 این درسهای ماندیلا می تواند برای مردم تنش خواه ما درسی عبرتی بزرگی شود .

 در این روزهای سرد زمستانی که گرایشهای تنفر انگیز تبارخواهی وتبار گرایی در کشور ما  آتش افزایی می کند ، نگریستن به اندیشه  ماندیلا می تواند تا  سرچشمه ای خوبی برای رفع این تنش های تباری در کشور ما شود.

 بادریغ پارلمان کشور که نه بربنیاد  حزب های سیاسی  و شایسته سالاری بلکه بر بنیاد تبار گرایی کورکورانه پیریزی شده است . امروز  پُرتنش ترین روزهای خود را می گذراند.یکی به نام افغان وپشتون می خواهد تا نام ونشان ملیتهای تاجک ، هزاره وازبک را  از شناسنامه بزداید ، وآنهارا بیگانه بپندارد وآن  دیگری به نام تاجک وهزاره ، ازبک وترکمن  می خواهد ، تا نام ونشان پشتون یا افغان  را  قبیله یی ، عقب مانده وفاشیست بنامد، در پارلمان که جایگاه زدودن تنش است نماینده گان تبار گرا وستیزه خو با دستار های تفتیده ، با پکولهای اماسیده ، با پیراهن وتنبانهای دجال ، بادریشی های شرمسار ، با نکتایی های تبارگرایی  نفت بر این تنش ها می ریزند وآتش قومگرایی ، تبار گرایی ، قبیله سالاری را شعله ور نگهمیدارند این است  روزگار این خته واینست روزگار  این مردم.

زبان که بازتاب خرد ادمیست در کشور ما بازتاب  تنش و وجدال شده است ، وجایگاه خریت گریده است .

چگونه می توان ماندیلا گونه زیست وماندیلا گون  یکی دیکر را تحمل کرد؟

 

 از دید این قلم ، دیگر دوران  تنش وجدال سپری شده است ، زمان آن فرارسیده  است تا از ملیتگرایی ، قومگرایی وقبیله گرایی به سویی بی ملیتی وانسان هویتی  برگردیم .

 این اندیشه را در این دمگاه نفرت وتنش چگونه می توان جاری وساری ساخت؟

پیشنهاد می شود ، تا در شناسنامه جمهوری اسلامی افغانستان که بیانگر نام کشور است وامروز عامل نفاق وتنش قومی وتباری شده است ، از نگارش  ملیت وقوم چشمپوشی شود  و یکی ویگباره  نوشته شود:

تذکره تابعیت یا شناسنامه یا پیژندپانه   اتباع جمهوری اسلامی افغانستان

سپس به این شناسه ها بسنده شد :

شماره یا شمیر

نام یا نوم، دپلار نوم یا نام پدر . د زیژدلو نیته یا زادروز ، دزیژدلو حای یا زاد گاه ،  داوسیدنکو حای یا جایگاه بودوباش ،  دپپخوانی اوسیدنکو حای ، یا جایگاه بودباش پیشین ،  مدنی حالت (مجرد او یا متاهل ) حالت مدنی ، عکس یا فوتو ، جایگاه دستینه یا امضآ  .

در اینجاست ، که همه گروهای تبار گرا خاموش خواهند شد و کشور ما به سوی انسان شهروندی  یا انسان ، انسان هویتی خواهد رفت  و از پوسته ی انسان تباری ، قومی ، وقبیله یی بیرون خواهد  شد.  دو نسل بعد همه از انسان تبار هویتی به انسان فراتباری وسپس به انسان ، انسان هویتی یا شهروندی چهره خواهند گرفت و این دشواری   چنگالهایش را از گریبان مردم  رها خواهد کرد. بادرود

 

 






December 12th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی